Telegram Group & Telegram Channel
ننه گلی! قربونت برم فدای تار مویت بشم! آخه چقدر بهت بگم که انقدر پست اکسپرس نفرست خوابگاه! برای چی انقدر برای من بار درست می‌کنی! کاری نکن که آدرسم رو عوض بکنم! هر دفعه چهارشنبه که من میام از آزمایشگاه دوباره بچه‌ها تو اتاق جمع شدن و مشغول خندیدن هستن و می گویند :« محسن، بیا مادرت برایت آذوقه فرستاده!» مگه تهران قحطی زده؟! حالا خوراکیا هیچی، واسه چی اینهمه لباس برام پست می‌کنی؟ ندیدی نزدیک دانشگاه من یه عالمه مغازه پر از لباس هست؟ آخه من با اینهمه بار چکار کنم؟ بعدم ننه گلی اتاق خودم رو که به اندازه کافی پر کردم، یه کمد مونده برام ؛ این داخل دانشکده که دفعه قبلی برات تعریف کردم نباید هیچی داخلش گذاشت. حالا برات تعریف می‌کنم داستان چیه! دفعه قبلی دلم نیومد بترسونمت! ولی خب دیگه کاری کردی که مجبورم (بگم). ببین مامان، حالا راست و دروغش به حساب گوینده ! ولی خب اینجا مثل اینکه یک یا چند دیوانه داخل شریف هستن که در بین آن شلوغی‌ها یک گرز برداشتن، زدن به داخل کمدها! حالا نمی‌دونم هدفشون چیه! معلوم نیست می‌خوان دزدی کنن که حالا مگه ما چی می‌خوایم نگه داریم داخل این کمدها! کفش و شلوار ورزشی ما آخر خونه خراب به چه درد تو می‌خوره؟ به زمین گرم بخوری! حالا من باید به دفعات کتابارو بندازم رو دوشم و به دفعات از اینجا به اونجا برم! یک پسر تهرانی به اسم رامین یه شب گفت «اینا می‌خوان زهرچشم بگیرن از بچه‌ها که میرن تو این اعتراضات که بشینید سرجاتون وگرنه مثل همین کمدا دل و روده‌تون رو می‌ریزیم بیرون!» حالا من خودم اول به بچه‌ها گفتم که برای چی فلزی نمی‌کنن؟ گفتن خب زشت میشه! رامین می‌گوید اینها همه کار خودشان است برای اینکه بهانه داشته باشند که دوربین بذارند و بر اعمال ما نظارت کنند که فعلا مدیر دانشکده ما قبول نکرد که بگذارد. رامین می‌گوید ای‌کاش کمدها را همه بگذارند داخل یک اتاق، شبها درِ اتاق را قفل کنند به طوری که دیگر هیچ دیوانه‌ای دستش به آنها نرسد. ننه گلی! به حضرت ابلفضل(ع) تو را قسم دادم . حالا نترسی و مدام زنگ بزنیا! این دیوانه‌ها که کاری به من ندارند! بیخودی دلشوره نگیر! فقط خواستم ملتفتت بکنم که دیگر دوباره برای من بار درست نکنی! خودم به زور جا میشم! ننه تو خودت می‌دونی عشق اول و آخرمی! سلام من رو به بابام برسون بهش بگو تابستون میام سرِ زَمین دیگر تنهایش نمی‌‌گذارم تا خوشحال بشه! اگه کاری چیزی داشتی زنگ بزن بهم! مراقب خودتان باشید! خداحافظِ شما!



tg-me.com/Elixir_Journal/365
Create:
Last Update:

ننه گلی! قربونت برم فدای تار مویت بشم! آخه چقدر بهت بگم که انقدر پست اکسپرس نفرست خوابگاه! برای چی انقدر برای من بار درست می‌کنی! کاری نکن که آدرسم رو عوض بکنم! هر دفعه چهارشنبه که من میام از آزمایشگاه دوباره بچه‌ها تو اتاق جمع شدن و مشغول خندیدن هستن و می گویند :« محسن، بیا مادرت برایت آذوقه فرستاده!» مگه تهران قحطی زده؟! حالا خوراکیا هیچی، واسه چی اینهمه لباس برام پست می‌کنی؟ ندیدی نزدیک دانشگاه من یه عالمه مغازه پر از لباس هست؟ آخه من با اینهمه بار چکار کنم؟ بعدم ننه گلی اتاق خودم رو که به اندازه کافی پر کردم، یه کمد مونده برام ؛ این داخل دانشکده که دفعه قبلی برات تعریف کردم نباید هیچی داخلش گذاشت. حالا برات تعریف می‌کنم داستان چیه! دفعه قبلی دلم نیومد بترسونمت! ولی خب دیگه کاری کردی که مجبورم (بگم). ببین مامان، حالا راست و دروغش به حساب گوینده ! ولی خب اینجا مثل اینکه یک یا چند دیوانه داخل شریف هستن که در بین آن شلوغی‌ها یک گرز برداشتن، زدن به داخل کمدها! حالا نمی‌دونم هدفشون چیه! معلوم نیست می‌خوان دزدی کنن که حالا مگه ما چی می‌خوایم نگه داریم داخل این کمدها! کفش و شلوار ورزشی ما آخر خونه خراب به چه درد تو می‌خوره؟ به زمین گرم بخوری! حالا من باید به دفعات کتابارو بندازم رو دوشم و به دفعات از اینجا به اونجا برم! یک پسر تهرانی به اسم رامین یه شب گفت «اینا می‌خوان زهرچشم بگیرن از بچه‌ها که میرن تو این اعتراضات که بشینید سرجاتون وگرنه مثل همین کمدا دل و روده‌تون رو می‌ریزیم بیرون!» حالا من خودم اول به بچه‌ها گفتم که برای چی فلزی نمی‌کنن؟ گفتن خب زشت میشه! رامین می‌گوید اینها همه کار خودشان است برای اینکه بهانه داشته باشند که دوربین بذارند و بر اعمال ما نظارت کنند که فعلا مدیر دانشکده ما قبول نکرد که بگذارد. رامین می‌گوید ای‌کاش کمدها را همه بگذارند داخل یک اتاق، شبها درِ اتاق را قفل کنند به طوری که دیگر هیچ دیوانه‌ای دستش به آنها نرسد. ننه گلی! به حضرت ابلفضل(ع) تو را قسم دادم . حالا نترسی و مدام زنگ بزنیا! این دیوانه‌ها که کاری به من ندارند! بیخودی دلشوره نگیر! فقط خواستم ملتفتت بکنم که دیگر دوباره برای من بار درست نکنی! خودم به زور جا میشم! ننه تو خودت می‌دونی عشق اول و آخرمی! سلام من رو به بابام برسون بهش بگو تابستون میام سرِ زَمین دیگر تنهایش نمی‌‌گذارم تا خوشحال بشه! اگه کاری چیزی داشتی زنگ بزن بهم! مراقب خودتان باشید! خداحافظِ شما!

BY نشریه اکسیر


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/Elixir_Journal/365

View MORE
Open in Telegram


نشریه اکسیر Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Telegram is riding high, adding tens of million of users this year. Now the bill is coming due.Telegram is one of the few significant social-media challengers to Facebook Inc., FB -1.90% on a trajectory toward one billion users active each month by the end of 2022, up from roughly 550 million today.

نشریه اکسیر from sg


Telegram نشریه اکسیر
FROM USA